آمیخته بازاریابی طراحی منو کافه و رستوران
هر کلاس بازاریابی که برین یا هر کتاب بازاریابی رو که باز کنین، بالاخره یه جاییش به یه قانونی برمیخورین به اسم 4Ps یا آمیخته بازاریابی. این مفهوم حدود سال 1960 توسط E. Jerome McCarthy خلق شد و از اون موقع مورد استفاده قرار گرفت. از اونجایی که طراحی منو کافه و رستوران ابزار بازاریابی شماست، میتونیم از این مفهوم برای حداکثر کردن سود شما استفاده کنیم.
محصول
منو کافه و رستوران میتونه زمین بازی ایدهها باشه. بعضی از این ایدهها در راستای هویت برند هستن و بعضی دیگه باهاش میجنگن. مشکل از وقتی شروع میشه که صاحبان کافه و رستوران، و همکارانشون، منو رو براساس سلایق شخصی خودشون طراحی میکنن. سوءتفاهم نشه! اینکه به خودتون به شکلی سالم اهمیت بدین، از ضروریات حضور در این صنعته. ما داریم درباره چیزهایی صحبت میکنیم که با هویت شما سازگار نیستن. مثلاً وجود آبگوشت در منوی یک رستوران که مدعی مدرن بودن هست. یا قهوه در یک کافه که در فضای سنتی وجود داره.
زمانی که دارین محصولات رو داخل منو قرار میدین، باید به چشم یک سمفونی موسیقی بهش نگاه کنین، تا یه پتوی چهل تیکه از تمام قابلیتهاتون. منو جایی نیست که شما بخواین خودنمایی مهارتها و امکاناتتون رو داشته باشین. بهتره به جای زیاد کردن محصولات، چند تاشون رو انتخاب کنین و اون چند تا رو خوب آماده کنین.
قیمت
لازمه که محصولات، به خوبی قیمتگذاری شن. ممکنه فکر کنین که بدیهیه! ولی خیلی از بدیهیات، اونقدرا هم واضح نیستن. مثلاً وقتی از شما پرسیده بشه که چرا این قیمت رو انتخاب کردین، ممکنه جواب بدین که کافه اون دست خیابون هم همین قیمت رو گذاشته! این جواب، مکالمه رو به یه سمت دیگهای میبره و یه سری سوال ایجاد میکنه. مثل:
- مطمئنی که اون داره سود میکنه؟
- آیا داره مواد اولیه رو با همون قیمت تو میخره؟
- هزینههای بالاسری اون رو میدونی؟
اینجاست که خیلی از صاحبان کافه و رستوران، هاج و واج نگاهتون میکنن. قیمت شما باید هزینههای تولید و بازاریابی شما رو پوشش بده. از طرفی هم باید در نظر بگیرین که مخاطب شما همونقدر براش ارزش قائل باشه و بتونه تحملش کنه. ممکنه یک ساندویچ در یک منطقه قیمتش 20 هزار تومن باشه و همون ساندویچ در یک منطقه دیگه بشه 50 هزار تومن.
در مورد تاثیرات روانی قیمت و هماهنگی اون با برند خودتون هم فکر کنین. برند لوکس به حساب میان یا کنار یک دانشگاه و برای دانشجویان تاسیس شدین؟
مکان
چطور میتونیم مشتری رو به این سمت هدایت کنیم که از چیزی که شما میخواین، بیشتر بخرن؟ سادهست! منو رو طراحی میکنیم. اینجاست که علم طراحی منو میاد وسط. یه بخشهایی از منو شما مثل زمین و املاک میمونه. بعضی گرونتر و بعضی ارزونترن. باید به این نکته هم توجه کنین که مهندسی یک منوی تک صفحهای با منوی چند صفحهای تفاوت داره. اینها یک سری نکات هستن که میتونه به شما کمک کنه:
- توجیه قیمت: قیمتها رو به انتهای توضیحات محصول منتقل کنین که زیاد جلب توجه نکنن. شما میخواین که مردم اول عاشق اون محصول شن و بعد به قیمتش فکر کنن.
- کادربندی: بعضی (تاکید میکنیم: بعضی!) از محصولات رو دورشو یک کادر قرار بدین تا مهمتر جلوه کنن. این محصولات، همونایی هستن که برای شما سود بیشتری دارن و شما میخواین که مردم بیشتر از این محصولات خرید کنن.
- عناوین بهتر: به عنوانهایی فکر کنین که هم قابل فهم باشن و هم جذاب و متفاوت. مثلاً به جای عنوان قهوهها، بریم فضا چطوره؟
ترفیع
شما ممکنه یک منوی فوقالعاده با محصولات درست، قیمت درست و مهندسی منو برای بالاترین سود طراحی کنین، امّا بدون آموزش کارکنان خودتون که چطور اطلاعات رو به مشتری بدن و چه پیشنهاداتی رو در چه شرایطی بدن، دارین فروش از دست میدین.
کافهها و رستورانهای خوب، فقط در زمان استخدام به کارکنان خودشون آموزش نمیدن بلکه این موضوع جزو اولویتهاشونه و دائماً تکرارش میکنن. سریعترین راه رشد فروش، رشد کارکنان خودتونه.
تدوین یک برنامه آموزشی برای کارکنان، به شما این اطمینان رو میده که مشتریها راضی خواهند بود و همچنین رضایت کارکنان رو هم در پی داره. خیلی از کافهها و رستورانها مشکل تامین منابع انسانی و حفظ اونها رو دارن. یکی از راههای نگهداری افراد در گروه خودتون، اینه که برنامههای آموزشی مختلف براشون داشته باشین تا در کنار شما رشد کنن.
یکی از عباراتی که ممکنه در فضاهای تجاری زیاد بشنوین، میزان درگیری کارکنان هست. درگیری یعنی تعامل و ایجاد ارتباط کارکنان با جایی که در اون کار میکنن. کارمندی که خودش رو درگیر برند شما میدونه، اشتیاق داره و مثبت فکر میکنه و دست به کارهایی میزنه تا برند شما رو بهتر کنه.
کارکنان با درگیری بالا، عملکرد بهتری توی بعضی از حوزهها از خودشون نشون میدن. مثل:
- کاهش غیبت
- کاهش استعفا
- کاهش دزدی
- کاهش اعمال مخاطره انگیز
- افزایش کیفیت
- جلب رضایت بیشتر مشتری
- بهرهوری بیشتر
همونطور که میبینین، داشتن یه برنامه آموزشی، در طی زمان جواب خودش رو پس میده. یه داستانی از مکالمه دو تا تاجر در به کارگیری برنامه آموزشی هست که میگه:
چی میشه اگر من این همه وقت و انرژی صرف آموزش اونها کنم و برن؟
جواب: چی میشه اگر به اونها آموزش ندین و بمونن؟