توی این مطلب، از چلههای زمستون و کرسی در طهران قدیم میگیم. برای این مطلب، رفتیم سراغ کتا “طهران قدیم” نوشته “جعفر شهری” بزرگوار، که اگر نبود، بخشی از تاریخ طهران، امروز از دست رفته بود. ممکنه یکم متنش سنگین به نظر بیاد، ولی خالی از لطف هم نیست. چون به سبک همون قدیما نوشته شده.
فصلها و چلّهها
در طهران فصلها زودتر از زمان مقرر شروع میشدند، به اینگونه که از ده پانزده روز به عید نوروز مانده بهار و از اواسط تابستان، پائیز و از میانه پائیز، زمستان شروع میشد و ماه اول سال یعنی برج حمل یا فروردین را که ماه گلبران و ماه دوم آن یعنی اردیبهشت را توتپزان و از اول تیر تا پانزدهم مرداد را چله تابستان و از اول دی تا آخر بهمن را چله زمستان میگفتند. چلههائی که در اولی گرما به نهایت و در دومی سرما به غایت میرسید و اتمامشان به قرار زیر: که پس از گذشت سی و پنج روز از تابستان میگفتند باد خنک دزده میزند که شبها رو به خنکی میگذارد و پس از چهل و پنج روز که باد خنک آشکار میزند که روزهایش هم خنک میشود و از هین ایام هم بود که باید به فکر چوب و هیزم و خکه ذغال زمستان باشند، و زمستان که دو چله به اسم چله بزرگه و چله کوچکه داشت که چله بزرگه از اول دی تا دهم بهمن بود که زمین نفس دزده کشیده تَکِ (حدَّت) سرما میشکست و از آن به بعد، تا آخر بهمن که چله کوچک بوده میگفتند کاری که چله بزرگه نکرده چله کوچکه میکند، و چله کوچکه گفته اگر پشتم به بهار نبود بچه را در قنداق خشک میکردم و تقریباً بهمین صورت هم بود و هرگز سرمای چله بزرگه به پای سرمای چله کوچکه نمیرسید و با تمام شدن چله کوچکه هم بود که فقرا میگفتند زمستان تمام شد روسیاهی به ذغال ماند و غم سرما و عدم استطاعت تهیه خاکه ذغال را فراموش میکردند که پشتش به بهار میباشد. و شب اول چله بزرگه یا شب یلدا که بلندترین شب سال بود هر دسته از خویش و اقارب و همسایه شبنشینی گرفته در آن بساط سور و سات از آجیل و شیرینی و میوه مخصوصاً هندوانه و انار و خربزه فراهم کرده، دور هم جمع شده به خوشگذرانی و شب زندهداری و گرفتن فال حافظ میپرداختند، و در این شب بود که میگفتند با خوردنیهای سفره شب یلدا، مثل خوراکیهای پای سفره هفتسین طبیعت گرم را میتوانند سرد و طبیعت سرد خود را گرم بکنند. به این صورت که اگر از گرمی مزاج رنج میبردند هندوانه و انار و اگر از سردی ناراحت میشوند توت و کشمش و خرما و مثل آن بخورند و تا سحر آن که گفت و شنید و بگو و بخند میکردند. بگو و بخند و دور هم جمع شدنی که مربوط به شب یلدا و مثل آن نبوده، از هر فرصت و بهانه برای بوجود آوردن آن استفاده میکردند. بعد از آن اهمَن و بهمن و پس از آن سرما پیرهزن بود که سه دهه اسفند را دربرمیگرفت. اَهمن و بهمنی که دو برادر زمستان بودند و میگفتند “اهمن و بهمن، عهده همه با من” یعنی هر کاری که زمستان و چلههای آن نکردهاند ما کرده تلافی همه را درمیآوریم، و سرما پیرزن هم آن بود که میگفتند در زمان حضرت رسول (ص) پیرزنی شتری داشت که مست نشده بود و نزد حضرت شکایت میبرد که زمستان تمام شد و شتر من من مست، یعنی فهل گیر یا فهل ده نشده است و حضرت دعا فرموده ده روز به زمستان اضافه شده سرمای آن برگشت میکند. و سرمای دیگری هم به مدت ده روز از اول نوروز تا دهم آن بود که آنرا هم سرما گل سرخ میگفتند.
کرسی چگونه وسیلهای بود؟
چهارپایه بزرگی از چوب و سططوح مختلف از یک ذرع تا زیادتر و در بعضی در شکل مستطیل، با سه وجب بلندی که لحاف به اندازه پوشش از ابعاد 4در4 و 7در7 و کمتر و زیادتر بروی آن انداخته با جاجیم و چادرشب سفید آنرا پوشانده مزین میساختند و به تناسب کوچکی و بزرگی کرسی مجمعهای مسی برای قرار دادن چراغ یا سمار و مثل آن رویش گذاشته، اطرافش را پشتی یا رختخواب نهاده بزیرش میرفتند. معمولاً در هر خانه یک کرسی دم دستی برای اهل خانه و یک کرسی برای مهمان در اطاق پذیرائی میگذاردند که در بیداری پاها را در زیرش دراز کرده به پشتیها تکیه میدادند و هنگام خواب متکا گذارده میخوابیدند. (تشک پای کرسی) معمولاً کوتاهتر اما پهنتر از تشک خواب دوخته میشد، در اندازهای که فقط پایه و پهنای کرسی را اندازه بشود، چه در غیر اینصورت لبههایش بروی هم افتاده در موقع خواب ناهموار میآمد. برای گذاشتن کرسی باید روز و ساعت سعد و از روی تقویم معلوم شده باشد همچنین که بزرگ خانواده در آن شب باید با دستمال یا پاکتی شیرینی وارد خانه بشود.
منقل را چگونه آتش میکردند؟
منقلی را که تهش گچ خیسانده کشیده درزهایش را کاملاً میپوشانیدند، خاکستر الک کرده، و روی آن که وسطش را گود میکردند خاکه ذغال ریخته، آتش ذغال گذاشته باد میزدند، تا آن زمان که آتش به خاکه ذغال میرسید پس ملایم ملایم با کفگیر رویش خاکستر داده، خاکسترهای اطراف منقل را به دور خاکهها و آتشهای رو برگردانده، فشرده و صاف نموده ساعتی برای بیرون رفتن بوی ذغالش در فضای آزاد باقی گذارده سپس زیر کرسی میگذاشتند و هر چند ساعت یکبار لایهای از رویش پش زده آتشش را تند میکردند. این برای بار اول آتش کردن بود و برای دفعات بعد (خاکه رو خاکه) کرده، یعنی آتش مانده ته منقل را با خاکانداز برداشته کنار گذاشته، خاکه ریخته بجای ذغال همان آتش باقیمانده را رویش کشیده خاکستر میدادند. (گلوله) نیز مایه آتش دیگری بود که از خاکه ذغالهای نرم بطوری که آنها را در طشت آب ریخته شنهایش را بزیر داده روهایش را میگرفتند و مانند گلوله باندازه کوفته برنجی بزرگ در مشت ساخته در آفتاب تابستان خشک میکردند بود که اول یکی یا دو و سه از آنرا ته منقل گذارده و رویش خاکه داده روی خاکه آتش داده یا خاکه روی خاکه میکردند، یعنی آتشهای کنار گذاشته را رویش ریخته خاکستر میدادند. جمله”خاکه رو خاکه” در جای دیگر هم بکار میآمد و آن برای وقتی بود که میخواستند زن و مرد و دلبر و دلدادهای با هم جفت بشوند و برای این منظور از جمع غایب میشدند که میگفتند (رفتهاند خاکه رو خاکه) بکنند.
چاله کرسی
بعد از منقل که وسیلهای ساخته شده از حلبی یا آهن ورق و یا مفرق و ورشو و مانند آن به اشکال گرد و هشتترک بود، برای گرم کردن کرسی از چاله کرسی استفاده میشد و آن چالهای بود که وسط اطاق (بشرطی که اطاق زیر پر باشد) کنده دورش را گچ کشیده صاف میکردند و آتش را در آن درست کرده، کرسی را رویش برمیگرداندند. اصطلاح “برمیگرداندند” هم از آن بکار گرفته شد که موقع آتش کردن لازم بود تا کرسی را از روی زمین برگردانده از (نر) بگذارند که دسترسی به چاله کرسی آسانتر میسر شود.
استفاده دیگر از کرسی و آتش آن
معمولاً چاله کرسی را خانوادههای فقیر و نیمهفقیر درست میکردند تا پول برای منقل ندهند و لذا لازم بود تا حداکثر استفاده را هم از آتش کرسی برده باشند، و از این رو از وسط سقف کرسی بجانب داخل قلابی نصب میکردند بطوری که قلاب مقابل چاله کرسی قرار بگیرد و دیزی آبگوشت را که از غذاهای شبانهروزی افراد بود پس از جوش آوردن به آن میآویختند، تا هم از آتش آن برای گرم شدن و هم پخته شدن آبگوشت یکجا استفاده بکنند! که البته هم زیر آن کرسی نشستن و هم خوردن آن آبگوشت کیف داشت! که بخار و بوی آبگوشت همه بدن و لباس و شامه را آغشته مینمود و هم بوهای پائین و بالای بدن زیر کرسی نشستگان، دیزی و محتویات آنرا معطر و خوشطعم مینمود! درباره پیدایش و وجود خود کرسی هم اگرچه دامنه دنیا از آن وسیعتر است که هرکس پدیدهای از آنرا بخود و قوم و فردی از خود اختصاص دهد، لاکن آنچه تاریخدانان به اذهان وارد کرده بودند آن بود که میگویند چون قشون عمر به همدان رسیده و دچار سرمای شدید زمستان آن میشوند و چارهجوئی میکنند، به روایتی جناب عمر و به قولی حضرت علی (ع) دستور “حبسالنار” یعنی محبوس داشتن آتش که همان کرسی گذاشتن باشد میدهند، در حالی که هر آینه چنانچه چیزی هم بوده خود حبسالنار را ایشان از کجا فهم کردهاند و این نیست مگر آنکه اگر از خود اهالی آن دیار هم نگرفتهاند از مناطق سردسیر دیگر با شنیدن یا دیدن آوردهاند.
وقایع زیر کرسی؟
حرارت کرسی و استراحت در زیر آن که پائین بدن گرم شده و بالای بدن مانند مغز و ریه همای سالم استنشاق مینمود بیاندازه لذتبخش میگردید، مخصوصاً تکیه دادن و پا دراز کردن و مزنگ آمدن با پا از زیر آن با نامزد و معشوق از لذایذ بشمار میآمد، اما گاهی هم وقایع ناگوار مانند خفهگی فردی و جمعی در اثر گاز ذغال بوقوع میپیوست، و اتفاقات شیرین و تلخ ناخنک زدن عاشقان و فاسقان از زیر آن با معشوق در این بیت که (به سر انگشت پا از زیر کرسی نمودم با … احوالپرسی) و اشتباه گرفتن و عوضی گرفتن طرف که پا را جای میان پای محبوب و معشوق به میان پای پدر یا مادر او میبرد فضایح و شرمندگیهائی ببار میآورد، و گاهی که همه را متوجه ساخته شلیک خنده حاضران را باعث میشد و عاشق بیچاره را که خجالت زده فراری مینمود.
نمایشگاه کرسیواره: سازههای مهدی اشرفی ورزیده
این قسمت از مطلب، ارتباط مستقیمی با طهران قدیم نداره، امّا یکی از طراحان صنعتی، آقای مهدی اشرفی ورزیده، اخیراً نمایشگاهی داشتن، که داخل نمایشگاه، میشد ردپای کرسی رو دید. دیدن اینگونه آثار، از نظر ما بسیار لذتبخشه. امیدوارم شما هم لذت ببرین.
بیانیه نمایشگاه:
مهدی اشرفی در نمایشگاه خود با عنوان «کرسیواره» با الهام گرفتن از یک شی کاربردی سنتی یعنی «کرسی» مجموعهای را خلق کرده که در آن رابطه استعاری بین کرسی و شی تولید شده در اجزا به کار رفته مشهود است، مانند استفاده از فرم پارچه آویخته شده و به کاربردن گلیم و جاجیم در ساخت.
اشرفی در این مجموعه دو شی میز و چراغ را مستقیما از پارچه آویخته ساخته که با تکنیکی خاص و با فایبرگلاس تولید شدهاند. در روکش میزها و چراغها از پارچه گلیم و جاجیم یا روکش مخملی بهره گرفته شده و فرم نهایی شکلی معلق به خود گرفته که گویی حامل روح کرسی است.
ساختههای انسانی در قرون و اعصار همواره بر نیازهای اولیه و اساسی انسانها استوار بوده و برخاسته از ضرورتهای اقلیمی و فرهنگی هستند. اما از همان ابتدای تاریخ هنر، بشر به زیبایی این ساختهها اهمیت ویژهای میداده است به طوری که اهم آنچه از تاریخ هنر برای ما به یادگار مانده است همین نقوش و تزئیناتی است که انسان بر روی ظروف، سازهها و بافتههای خود برجای گذاشته است.
از همین روی ریشه عمیق درختی که زیبایی شناسی شی را به کاربرد آن اتصال میدهد از ژرفای تاریخ زندگی انسان آب میخورد و به همین خاطر نیز تا امروز زنده و بالنده باقی مانده است.
کرسی وسیلهای گرمایشی است که در فصل سرد در گذشته استفاده میشده. کرسی میز نسبتا کوتاه، مربع شکل و چوبی بود که زیر آن منقلی برای گرما و روی آن با لحاف مخصوصی پوشیده شده و سپس با گلیم یا جاجیم تزئین میشده است.
این وسیله در زمستان محل جمع شدن اعضای خانواده بوده و جایگاه آن در فرهنگ ایرانی اهمیت بسیاری داشته است. جعفر شهری در کتاب طهران قدیم به جزئیات درباره کرسی توضیح داده است.
در آثار اشرفی نیز کرسی ایده اولیه همه این مجموعه بوده و عنوان کرسیواره نیز تاکیدی بر این ماجرا است، اما اشرفی از «کرسی» فرم ظاهری و بیرونی آن را برداشته و به شکلی جدید بازتاب داده است. همچنین کلمه کرسی در لغت به معنی «محل نشستن» است که بر صندلی یا تخت و اریکه نیز اطلاق میشود، اما در این نمایشگاه ارجاع مطلقا به همان میزی است که وسیله گرمایشی است و بر روی آن پارچه و گلیم انداخته میشود. اشرفی این شکل پارچه و جنس آن را در چراغها نیز به کار برده است.
جنس آثار او از طرف دیگر به واسطه متریال مصرفی(فایبرگلاس) سبک بوده و این حالت معلق بودن پارچه را با حسی از سبکی تقویت میکند و برای او چالشی ساختاری به وجود میآورد که میان ادراک حس نرمی و انعطاف پذیر و سختی و استقرار میماند که از مهمترین و برجستهترین ویژگیهای طراحی اوست.
از طرف دیگر او در این نمایشگاه بخش دیگری را نیز به مجموعه افزوده است و آن ایجاد پروژهای مشارکتی است. در این بخش اشرفی اشیا تولید شده خود (میزها) را در اختیار پنج هنرمند نقاش و طراح قرار داده تا به موازات رویکرد ناب صنعتی و کاربردی مجموعه اول لحن نقاشانه خود را با طراحی بر روی میزها به آن بیافزایند. رویکردی که با دودلینگ آرت و هنر خطخطی همراه است که از یکسو میتواند یادآور شیطنتهای کودکی بر روی نیمکتهای مدرسه باشد و از سویی دیگر بیانگر احساس هر یک از این هنرمندان نسبت به شیای است که در اختیارشان قرار داده شده.
نمایشگاه کرسی واره در نوع خود رویکردی متفاوت را در رابطه میان زیبایی و کاربرد مطرح میکند و با افزودن زیباییشناسی فردی هنرمندان میهمان به مجموعه اصلی، چالشی را بین ایده، مفهوم و عملکرد برقرار میکند که ایجاد هماهنگی بین کلیت آن بر عهده مهدی اشرفی است.
مهدی اشرفی دانش آموخته رشته طراحی صنعتی از دانشگاه هنر تهران است و جوایز متعددی را در طراحی مبلمان دریافت کرده. همچنین در زمینه چیدمان و مجسمه در جشنوارههای معتبری مانند جشنواره تجسمی فجر، نخستین نمایشگاه هنر مفهومی در موزه معاصر تهران، موسسه صبا و دوسالانه مجسمه سازی تهران حضور داشته است.