چشم و همچشمی و ورود فناوری برق به طهران
همیشه ورود یک فناوری جدید، مثل فناوری برق به یک فرهنگ، با مقاومت روبرو میشه. اینکه ما ببینیم مردم ایران، چطور پذیرش فرهنگی براشون اتفاق میافته، به ما کمک میکنه که به شکلی سازگارتر، بتونیم کارهای جدیدی که میخوایم در حوزه تجارت خودمون انجام بدیم رو بهتر مدیریت کنیم.
قبل از اینکه فناوری برق به زندگی مردم طهران وارد شه، اونها چراغ لامپهای شیشهای که داخلش شمع بود استفاده میکردن، و اعیان و اشراف از فانوس شمعی، که داخلش نفت بود، استفاده میکردن. چراغ موشی هم در مراسم آیینی و مذهبی به کار میرفت. این چراغ موشیها، قلاب داشتن و از یک طناب آویزون میشدن، چیزی شبیه به ریسههای چراغونی در حال حاضر.
عقیده و آداب روشن کردن چراغ شمعی
برای طهرانیا، نور از مواهب الهی و مایه خیر و برکت به شمار میرفت. برای همین هم عقاید متعددی داشتن. مثلاً معتقد بودن که نوعروسان، بعد از مراسم عروسی، تا 3 روز نباید چراغ خانهشان را خاموش کنن. موقع روشن کردن چراغها، سلام و صلوات میفرستادند و به حضرت شاهچراغ سلام میکردند.
السلام و علیک یا شاه چراغ. صاحب چراغ. همه نظرهای پاک. کوری چشم حسود، حسد، بخیل، نادرست، ناپاک و بدعتگذار. صلوات.
اگر در شب هم کسی وارد دکانی میشد، میگفت: چراغ روشن. و صاحب دکان هم جواب میداد: چراغ عمرت روشن. اگر هم کسی در آغاز تاریکی، وارد دکانی میشد و خرید نمیکرد، میگفتند: دشتِ سرچراغ را کور کرد. یعنی با این کار، کار و کاسبی دکاندار را تا آخر شب کساد کرد. برای اینکه این اتفاق نیوفته هم، دکاندارها تخفیف میدادند تا طرف مشتری شه.
سفر ناصرالدینشاه به فرنگ
یکی از سوغاتیهای ناصرالدینشاه برای مردم دارالخلافه، ساخت اولین کارخونه چراغگاز بود. این کارخونه در خیابان باغوحش (امیرکبیر) ساخته شد که بعدهها به خاطر همین کارخونه، کلقب به خیابان چراغگاز شد. در این کارخونه دیگهایی از نفت وجود داشت که از آنها لولههایی برون میرفت و روی لولهها هم شیرهایی وجود داشت. این لولهها به کاخ میرسید و گاز کاربیت به چراغگازیها میرسید. شاهلوله این کارخونه از خیایان ناصریه و دراندرون (باب همایون) میگذشته و به عمارت شاهی میرسید. برای روشن کردن این چراغگازیها هم کافی بود شیر چراغ را باز و کبریت رو روشن کنن.
مردم طهران روشنایی عمارت شاهی به مزاجشان خوش نیومد و این چراغها رو تخریب کردن. مدتی بعد هم این کارخونه از کار افتاد.
خرید کارخونه برق از روسیه
در صدق این روایت شک وجود داره، امّا میگن که کارخونه برق از روسیه توسط امینالضرب خریداری شد. روزی امینالضرب که از ملتزمان مظفرالدینشاه در سفر به روسیه بود، مشغول قدم زدن در خیابانهای روسیه میشود و مجذوب عظمت و ابهت کارخونه برق روسیه میشود. نگهبان کارخونه به شوخی میپرسه: مگه قصد خرید داری که زل زدی؟ امینالضرب هم میگه: بله، به شرطی که نو باشه و ارزون. صاحب کارخونه هم با دیدن اوضاع ژولیده امینالضرب اون رو جدی نمیگیره و میگه: قیمت این کارخونه به سر و وضع تو نمیخورد. امّا نوی این کارخونه، 500 تومن است. امینالضرب هم برای روکمکنی پول رو حواله میکنه و صاحب کارخونه برق در ایران میشود. این داستان چه راست باشه چه دروغ، برق از روسیه وارد ایران شد و توسط امینالضرب هم اداره شد. در همان خیابان چراغگاز، تا دوران پهلوی دوم، چرخ کارخونه چرخید. خیابان چراغگاز هم بعد از اون، به خیابان چراغبرق معروف شد.
حیرت و ترس مردم
طهرانیها در برابر این پدیده نوظهور، مقاومت کردند و هزاران انگ بهش چسبوندن و بعدهها به اجبار حکومت و چشم و همچشمی، به استفاده از اون روی آوردن. اهالی دارالخلافه حاضر نبودن برای روشنایی خانه و دکان خودشون از برق استفاده کنن، چون شنیده بودن که خطرناکه و جونشون رو میگیره. این همه هزینه برای راهاندازی کارخونه، فقط صرف روشنایی عمارت شاهی و خیابانهای اطراف ارگ میشد.
به تدریج بلدیه از کاسبان خواست تا از برق استفاده کنن. امّا اونها قبول نکردن و حاضر به خرید انشعاب برق نشدن. امینالضرب هم ناامید نشد و دومین کارخونه برق رو وارد و در خیابون ری احداث کرد. امینالضرب معتقد بود نباید به صنعت فرنگی اعتماد کرد و چند چراغزنبوری هم در خانه داشت.
ماموران اداره روشنایی برای تشویق مردم به استفاده از برق و همکاری در سیمکشی، اعلام کردن حاضرن بدون هیچ هزینهای به شهروندان انشعاب برق بدن. با این حال، طهرانیا تسلیم نشدن. ماموران دوباره پیشنهاد کردن که اگر مردم قبول کنن، بهشون کنتور مجانی داده میشه. امّا این پیشنهاد هم مورد استقبال قرار نگرفت.
سرانجام در سال 1316 اداره بلدیه مجبور شد صدور جواز کسب کاسبان و تمدید پروانه اشتغال رو موکول به دریافت انشعاب کنه. مردم هم شکایتنامههایی از اداره روشنایی به عدلیه بردن و نسبت به احداث مقرّههای برق روی دیوار خونههاشون معترض شدن و ادعا کردن این کار باعث برقگرفتگی خودشون و آتیش گرفتن خونههاشون شده.
بعدهها با ورود یک فناوری دیگه به طهران، مردم از برق استقبال کردن. اون فناوری، اسمش رادیو بود. مردم برای داشتن رادیو و چشم و همچشمی، در گرفتن برق از هم سبقت میگرفتن. و اینطوری شد که به خاطر استفاده از رادیو در منزل، و اجبار بلدیه در محل کسب، مردم شروع به استفاده از فناوری برق کردن.
منابع عکس و متن:
- موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
- کتاب 13 حکایت شیرین از طهران